نُه، فیلمی موزیکال به کارگردانی راب مارشال
به گزارش صنایع 90، فرانک مجیدی: بالاخره پیروز شدم آخرین کار راب مارشال را، که در اسکار هشتاد و دوم در چهار رشته بهترین بازیگر زن نقش مکمل (پنه لوپه کروز)، بهترین کارگردانی هنری، بهترین طراحی لباس، بهترین ترانه نوشته شده نامزد شده ببینم. فیلمی که در میان فیلم نامه نویسانش، نام آنتونی مینگلای فقید، خالق بیمار انگلیسی هم دیده می شود. فیلم، بازسازی اثر فدریکو فلینی، هشت و نیم، در سال 1963 است.
گوییدو کُنتینی (دنیل دی لوییس) کارگردان مشهوری است که در مراحل پیش تولید آخرین فیلمش قرار گرفته است، اما فشارها از سوی تهیه کننده اش، همسرش لوییزا (ماریون کوتیارد)، معشوقه اش کارلا (پنه لوپه کروز)، هنرپیشه محبوبش، کلودیا (نیکول کیدمن) و کاردینال زیاد است و باعث شده که او مدام بین واقعیت و رویا زندگی کند. در واقعیت او یک دوست خوب، لی لی (جودی دنچ) دارد که طراح لباس فیلم هایش است دارد و در رویا، مادر فقیدش (سوفیا لورن) را می بیند. این عدم تفکیک زندگی خیالی و حقیقی او باعث می شود که…
نُه، یک فیلم درام موزیکال است. در مقایسه با فیلم های موزیکال دهه گذشته مولن روژ، و داستان سیاه سویینی تاد، داستانی متفاوت دارد اما چیزی که همان ابتدای کار به چشم می آید جسورانه و گستاخانه بودن بسیاری از صحنه های فیلم است. به نظر می آید راب مارشال، که عشق معصومانه خاطرات یک گیشا را خلق کرده، این بار دیگر چندان خجالتی نیست!
دنیل دی لوییس، که در فیلم خون به پا می شود، نقش آقای پلین ویو، یک نوع چارلز فاستر کین طالب قدرت اما بسیار تنها و تلخ را چنان ایفا کرده بود که چون خورشید می درخشید، خشونت و بی زن بودن آن فیلم را از همان ابتدا به طرز باشکوهی جبران می کند! محدودیت همیشه داستان فیلم های موزیکال، دامن نقش های بازیگر زن فیلم را گرفته و اغلب نقش های زن (غیر از کاراکتر لوییزا که ماریون کوتیارد آن را بازی می کند)، هیچ بُعد و عمقی ندارند. گویا آن ها آفریده شده اند تا گوییدو را اغوا کنند و عوامل محرک فیلم باشند. مخصوصاً کیت هادسن در نقش استفانی که رسماً فلسفه وجودیش در فیلم همین است! اما سبکسرانه ترین قسمت فیلم ترانه ای است که پنه لوپه کروز اجرا می کند، آن هم چه اجرایی! فیلم رسماً می تواند سنگ قبری بر توانایی بازیگری نیکول کیدمن باشد. آن کیدمن تکان دهنده ساعت ها و دیگران گم شده است، او باید بپذیرد که آثار سن و سالش دارد کم کم روی گردنش پدیدار می شود و دیگر نقش محبوبه های رویایی برایش زیادی جوان هستند. اصلاً نمی شود تصور کرد روی چه حسابی کسی که یک اسکار برده، چنین نقش سطحی ای را می تواند بپذیرد!
با این حال این فیلم، نکات مثبتی هم دارد. کارگردانی هنری خوب، طراحی پایکوبی های عالی با توجه به محیط لوکیشن و ترانه های کاملاً مناسب هر بخش، بار موزیکال فیلم را به خوبی به دوش می کشد. ماریون کوتیارد به عنوان زنی که خیانت های شوهرش را می بیند و غم سنگینی را تحمل می کند، بسیار عالی ظاهر شده. او دو ترانه اجرا می کند و ترانه Take It All که اتفاقاً جزو نامزدهای بهترین ترانه در مراسم اسکار هم هست، به خوبی طغیان زن را پس از زندگی سراسر سکوت نشان می دهد. در مجموع لیست بلندبالایی از افتخارات در پی بسیاری از نام های فیلم است، مانند: نیکول کیدمن برنده جایزه اسکار برای ساعت ها و نامزدی آن برای مولن روژ، دنیل دی لوییس برنده دو اسکار برای پای چپ من و خون به پا می شود و دو بار نامزدی برای به نام پدر و دار و دسته نیویورکی، جودی دنچ برنده اسکار نقش مکمل زن در شکسپیر عاشق و نامزدی برای خانم براون، شکلات، آیریس، هدایای خانم هندرسن و یادداشت هایی بر یک رسوایی، سوفیا لورن برنده اسکار برای La Ciociara و جایزه افتخاری اسکار برای یک عمر فعالیت هنری و نامزدی برای Matrimonio AllItaliana، ماریون کوتیارد برنده اسکار برای La Mome، پنه لوپه کروز برنده اسکار برای ویکی کریستینا بارسلونا و نامزدی برای وولور. طراح صحنه، جان مایر هم برنده دو اسکار برای شیکاگو و خاطرات یک گیشا شده و دو بار نامزدی آن بخاطر الیزابت و دختران رویایی را تجربه کرده است. اما درخشان ترین نقطه ی عطف فیلم، حضور دنیل دی لوییس است. بسیار متعجبم از این که نام او میان نامزدهای بازیگر مرد امسال اسکار نیست! تا به حال فرصتی نشده از او چیزی بنویسم و حال، وقتش هست ادای احترامی هم به او بکنیم.
دنیل دی لوییس، بازیگر 52 ساله متولد لندن… بازی های این مرد شگفت زده ام می کند. مادر او، جیل بالکن، هم هنرپیشه بود. دی لوییس در زمان دانش آموزی، بخاطر نیمه یهودی و نیمه ایرلندی بودنش هرگز بین هم کلاسی هایش محبوب نبود. او در 15 سالگی پدرش را بخاطر ابتلا به سرطان از دست داد. برای همین هنگام اجرای نقش هملت در تئاتر، آن جا که روح پدر با هملت سخن می گوید، نقش را رها می کند. او همزمان تابعیت بریتانیایی و ایرلندی دارد. اولین باری که واقعاً توانست به منتقدان بفهماند چه بازیگر بااستعدادی است، بازی دقیقاً همزمانش در رختشوی خانه زیبای من (My Beautiful Laundrette) و اتاقی با چشم انداز (A Room With A View) بود که دو نقش و دنیای متفاوت را نشان می داد. بازیگر محبوب جیم شرایدن در پای چپ من، چنان درخشید که در اولین نامزدی اش در اسکار این جایزه را از آن خود کرد. غیر از او دو بازیگر انگلیسی دیگر، آنتونی هاپکینز و جرمی آیرونز به چنین افتخاری رسیدند. دومین نامزدی او برای اسکار، بخاطر فیلم زیبای به نام پدر بود. علی رغم درخشش چشم گیرش، جایزه آن سال، به تام هنکس در فیلادلفیا رسید. دی لوییس برای فیلم مصائب مسیح در نقش حضرت مسیح در نظر گرفته شده بود، اما مل گیبسن اعتقاد داشت قیافه او برای این نقش زیادی اروپایی است. همچنین او بسیار علاقمند به بازی در قصه های عامه پسند در نقش وینسنت وگا بود، اما نقش به جان تراولتا رسید. پیتر جکسن بارها به او پیشنهاد داد در فیلم های ارباب حلقه ها در نقش آراگورن بازی کند، این بار خود او نپذیرفت. همچنین کارکتری را که جرج کلونی در سولاریس بازی می کند، قرار بود او بازی کند، که منتفی شد. دی لوییس معمولاً برای بازی در هر نقش مدتی را در تنهایی می گذراند. گفته می شود برای آن که نقش قصاب را در دار و دسته نیویورکی بازی کند، به ترانه های امی نم گوش می داد تا به اندازه کافی عصبانی شود. خودش می گوید برای بازی در خون به پا می شود، برای رسیدن به صدای مناسب با انواع لحن ها دیالوگ هایش را اجرا می کرد، آن ها را ضبط می کرد و گوش می داد تا به لحن نهایی رسید و بعد از فیلمبرداری، تا مدت ها نمی توانست از کارکتر و صدای پلین ویو رها شود. او پس از انتها روابطش با ایزابل آجانی، حین کار کردن با نمایشنامه نویس بزرگ فقید آرتور میلر برای فیلم بوته (Crucible)، با دخترش، ربکا، آشنا می شود و با هم ازدواج می کنند. حاصل این ازدواج تا امروز، دو پسر است. از دی لوییس به نام رابرت دنیروی انگلیسی نام می برند. او با تمام وجودش در نقش هایش حل می شود. دنیل دی لوییس اولین بازیگر غیر آمریکایی است که دو بار برنده اسکار شد. در همین فیلم می توانید لهجه انگلیسی- ایتالیایی کار شده، بازی های فیزیکی و میمیک چهره های درخشانش را ببینید، فقط همان دو ترانه ای که می خواند و آمادگی بدنیش در این سن و سال که داربست ها را با بارفیکس و پرش بالا می رود می توانست او را برای پنجمین بار نامزد اسکار کند.
همیشه به فیلمی بزرگ فکر می کنم، فیلمی که همزمان آل پاچینو، مریل استریپ و دنیل دی لوییس در آن بازی کنند. فیلمی که آن قدر بدرخشد که بشود از ظرایف بازی ابرستاره هایش صدها صفحه نوشت!
منبع: یک پزشک